۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه

باز هم سرما

سرمای کانادا رو نمی شه برای کسی توصیف کرد. نه اینکه آب و هوای سرد ندیده باشم توی ایران. ولی مقایسه نوع سرمای هوای اینجا با ایران کار درستی نیست. بچه که بودم اراک زندگی می کردیم. سالهایی که پدرم زنده بود، اجازه نمی داد من و برادرم از سرویس مدرسه استفاده کنیم. می گفت باید مرد بشید. مرد که نمی شدیم. ولی خوب سرمای زمستون رو درک می کردیم. بعد از اون سالها که حدود سی و سه چهار سالی ازش می گذره، دیگه زمستون جدی ندیده بودم. تا همین چند هفته گذشته که به کانادا رسیدم. کانادایی ها می گن این سرد ترین زمستون ۵۰ سال گذشته است. نوع سرمای اینجا با تجربه زمستونهای ایران فرق می کنه.



مثلا توی ایران در حالی که خیلی خیلی هوا سرده می تونی در خونه رو باز کنی و بری بیرون توی کوچه و یک دقیقه بیرون باشی و از پستچی نامه ای بگیری و برگردی توی خونه. این کاملا شدنیه. ولی باور کنید وقتی اینجا ۲۰ درجه زیر صفر می ره و باد هم می وزه احساسی مثل ۳۵ درجه زیر صفر داره. سرعتی که سرما تمام بدن آدم رو در بر می گیره عجیب و باور نکردنیه. توی ایران مردم عادت دارن وقتی از جای گرم به جای سرد می یان کم کم زیپ کاپشن رو می کشن بالا، یا کلاه و دستکش رو توی راه می پوشن... ولی اینجا این کار واقعا ممکن نیست. امروز صبح تراموا طبق معمول تاخیر داشت، پس پیاده به سمت شرکت راه افتادم. در حالی که با سرعت راه می رفتم احساس می کردم پاهام داره از سرما یخ می زنه. فقط می دونستم تا وقتی راه می رم نمی تونه یخ زدگی پیش بیاد. از طرفی اون همه آدم توی خیابون داشتن راه می رفتن پس نمی تونست خیلی خطرناک باشه. ولی تحملش واقعا سخته. در عرض یک چشم بهم زدن بدن کرخ می شه. مثل ایران نیست که شروع به لرزیدن کنی. اصلا اون وضعیت پیش نمی یاد که کم کم سردت بشه و بلرزی. یک دفعه یخ می کنی و کرخ می شه بدنت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر